خلاصه داستان: در یک دهکده دور افتاده در جزیره Carpathia ، یک دختر خجالتی برای ترس از یک گونه جانوری گریزان معروف به اوچی بزرگ شده است. اما هنگامی که او کشف کرد که یک کودک زخمی اوچی پشت سر گذاشته است ، او در جستجوی او برای آوردن او به خانه فرار می کند.
خلاصه داستان: اریک متقاعد شده است که او سنگی برای قلب دارد. به همین دلیل او فکر نمی کند که والدینش هیچ وقت برای او ندارند یا اینکه دوست واقعی ندارد. هنگامی که خانواده وی به یک ویلا حرکت می کنند ، آنها از خاله برونهیلدا به ارث بردند ، او آنوت را کشف می کند ...
خلاصه داستان: هنگامی که یک سرباز سابق که طلا را در بیابان لاپلند کشف می کند ، سعی می کند غارت را به داخل شهر ببرد ، سربازان آلمانی به رهبری یک افسر وحشیانه SS با او می جنگند.