خلاصه داستان: داستان واقعی شجاعت یک معلم مجرد برای ایستادن در برابر یک رژیم انضباطی سادیستی غیرقابل تحمل و سایر سوءاستفاده ها در یک مدرسه اصلاح طلب و صنعتی کاتولیک در سال 1939 ایرلند.
خلاصه داستان: A 6 Y.O. اینویت پسر یک سقف برفی در کپنهاگ را پشت سر می گذارد و می میرد. Smilla ، نیمی از اینویت که در ساختمان زندگی می کند و پسر را می شناسد ، به آن نگاه می کند. چه چیزی باعث می شود یک پسر آکروفوبیک روی پشت بام فرار کند؟ سرنخ او را به گرینلند می برد.
خلاصه داستان: فزی ، یک پیرمرد 43 ساله ، هنوز با مادرش زندگی می کند. زندگی روزمره او با روال یکنواخت مشخص می شود. ظاهر پر جنب و جوش Sjöfn و همسایه جوان هرا عادت های قدیمی لیسانس خود را ناراحت خواهد کرد.